رابطه هوش هیجانی و هوش معنوی
مقدمه
مفهوم تحلیلی غرب از هوش، بیش تر از شناختی است و شامل پردازش اطلاعات میشود؛ در حالیکه رویکرد ترکیبی شرق نسبت به هوش، مولفههای گوناگون عملکرد و تجربه انسان از جمله شناخت، شهود و هیجان را در یک ارتباط کامل (یکپارچه) در بر میگیرد. (نازل ۲۰۰۴ به نقل از سهرابی ۱۳۸۶). در سالهای اخیر معنویت بعنوان یک جنبهی مهم از کنش انسان گرایانه که در رابطهی پایایی با سلامت و بهبودی دارد مورد توجه قرار گرفته (مک دونال، ۲۰۰۲).
معنویت با توجه به اینکه تشابهاتی با مذهب دارد ولی دارای مفهومی گسترده تر و وسیع تر از مذهب میباشد. مذهب اغلب به مراسم و تشریفات خاصی نیاز دارد (با توجه به فرهنگ) و اغلب وابسته به دولت است در حالیکه معنویت یک نیروی درونی و نامرئی است (وونگ، ۲۰۱۰) و با احساس خصوصی خود، دیگران، دنیا یا جهان و تعالی پیوند بیش تری دارد (Hyde B، ۲۰۱۴).
هوش معنوی سازههای معنویت و هوش را درون یک سازهی جدید ترکیب میکند. در حالیکه معنویت با جستجو و تجربه به عناصر مقدس، معنا و هوشیاری اوج یافته در ارتباط است، هوش معنوی، مستلزم تواناییهایی است که از چنین موضوعات معنوی برای تطابق و کنش اثربخش و تولید محصولات و پیامدهای با ارزش استفاده میکند. (آمونز، ۱۹۹۹).
گاردنر، (۱۹۹۹) مهارتهای ارائه شده در هوش معنوی، از قبیل مراقبه، خلسه، رویا دیدن متعالی شدن و لمس پدیدههای معنوی، روانی و ذهنی را قابل قبول دانست و سیسک و تورانس (۲۰۰۱) ضمن موافقت با این مهارتها شهود و الهام را بدان اضافه کردند. (به نقل از سیسک، ۲۰۰۸).
حال هوش معنوی بعنوان ظرفیت انسان برای پرسیدن سوالات نهایی درباره معنای زندگی و تجربیات همزمان و ارتباط یکپارچه بین ما و دنیایی که در آن زندگی میکنیم تعریف شده است (ولمن، ۲۰۰۱).
از آنجایی که بشر همواره در پی رسیدن به شادی و نشاط، ذوق و خلاقیت، امید و آرامش، سلامت روح و روان و تمامی ارزشهای انسان است، هوش معنوی میتواند زندگی درونی و روح را با زندگی بیرونی و کار در دنیا، یکپارچه و هماهنگ سازد و موجب شادکامی و بهزیستی گردد. (و گان، ۲۰۰۲). بنابراین میتوان هوش معنوی را راهی برای رسیدن به سعادت و کیفیت زندگی مطرح گردد. طبق آیات متبرک قرآن کریم نیز زندگی با کیفیت مطلوب، ریشه در اعتقادات و آموزشهای دینی مسلمانان دارد (حیات طیبه) (سوره مبارکه نحل، آیه ۹۷).
مهارت و توانایی های هیجانی و اجتماعی که تحت عنوان هوش هیجانی مشهورند از جمله پیش بینی کننده های قوی پیشرفت تحصیلی هستند (پارکر) و همکاران ۲۰۰۴ و بارون ۱۹۹۹) هوش هیجانی اولین بار در سال ۱۹۹۰ و به عنوان شکلی از هوش اجتماعی مطرح شد که شامل توانایی کنترل احساسات و هیجانات در خود و دیگران، پذیرش دیدگاه سایر افراد و کنترل روابط اجتماعی است. هوش هیجانی یکسری از توانایی ها و مهارت های غیر شناختی است که توانایی برد را در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی افزایش می دهد (بارون ۲۰۰۷)
به عقيده گلمن حدود ۸ درصد دليل موفقيتها را ميتوان به هوش هيجاني نسبت داد.
گلمن هوش هيجاني را اين گونه تعريف ميكند : « هوشي كه شامل قابليتهاي زير باشد : برانگيختن انگيزه در خود ، پافشاري در صورت ناكامي ، كنترل غرايز و به تأخير انداختن حس رضايت ، تنظيم حالات شخصي و مانع شدن از اين كه رنج و ناراحتي جلوي تواناييهايي مانند فكر كردن ، اصرار ورزيدن و اميد داشتن را بگيرد » . چندي بعد گلمن تعريف ديگري از هوش هيجاني ارايه داده و آن را به ۲۵ گونه مختلف از قابليتهاي هوشي تقسيم ميكند كه در ميان آنها اعتماد به نفس خودآگاهي و انگيزه به چشم ميخورد( گلمن ۱۹۹۵).
هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی های شناختی و بهم پیوسته است (سیاروجی، فورگاس و مایر، ۲۰۰۱، به نقل از سیاروچی، دین و اندرسون، ۲۰۰۲) که به فرد کمک می کند که با درک ارزیابی و بیان دقیق هیجان ها، از احساساتی که افکار را تسهیل می نماید آگاهی یابد( مایر، سالووی، کاروسو و سیتارونیوس، ۲۰۰۱) و با بر قراری توازن میان افکار و هیجان های خود، تصمیم گیریهای عاقلانه و رفتاری مسئولانه داشته باشد( برکتین و همکاران، ۱۳۸۷).
اهميت و ضرورت تحقيق
هوش یکی از جذاب ترین و جالب ترین فرآیندهای روانی است که جلوههای آن در موجودات مختلف به میزان متفاوت مشاهده میشود. هرچه موجودات از تکامل بیشتری بهرهمند شوند از نظر هوشی نیز پیشرفته تر هستند و به همان نسبت از پیچیدگی بیشتری برخوردارند. واژه هوش، کیفیت پدیدهای را بیان میکند که دارای حالت انتزاعی بوده و قابل رویت نیست همچنانکه افراد بشر از نظر شکل و قیافه ظاهری با هم تفاوت دارند، از نظر خصائص روانی مانند هوش، استعداد، رغبت و دیگر ویژگیهای روانی و شخصیتی نیز بین آنها تفاوتهای اشکاری وجود دارد.
با توجه به این که مفهوم هوش در حال حاضر از آشفتگیها و سر درگمیهای قابل توجهی برخوردار است و در تمام ابعاد نظری، عملی، اجتماعی، هیجانی و معنوی نیز قابل بحث میباشد، هوش معنوی، از جهات مختلف در عصر جدید احساس میشود. یکی از ضرورتها در عرصهی انسانشناسی توجه به بعد معنوی انسان از دیدگاه دانشمندان، به ویژه کارشناسان سازمان بهداشت جهانی (WHO) است که اخیرا انسان را موجودی زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی تعریف میکند. ضرورت دیگر این موضوع ظهور دوباره کشش معنوی و نیز جستجوی درک روشن تر از ایمان و کاربر آن در زندگی روزانه میباشد. (سهرابی، ۱۳۸۷)
همچنین گستره معنویت امروزه در رشتههای متنوعی از قبیل پزشکی، روانشناسی، انسانشناسی، عصبشناسی و علوم شناختی در حال پیشرفت است. در راستای این جهت گیری معنوی و به موازات بررسی رابطه بین دین و معنویت و دیگر مولفههای روانشناختی مثل سلامت روان، گروهی از پژوهشگران در تبیین بعضی از مشاهدات و دادهها، درصدد تعریف مفاهیم جدید در ارتباط با دین و معنویت بودهاند. برای مثال مفاهیم سلامت معنوی، تحول معنوی و بهزیستی معنوی در آستانه هزاره سوم میلادی به ادبیات آکادمیک روانشناسی اضافه شدهاند. سازه هوش معنوی یکی از مفاهیمیاست که در پرتو توجه و علاقه جهانی روانشناسان به حوزه دین و معنویت مطرح شد و توسعه پیدا کرده است. (سهرابی، ۱۳۸۷).
گرچه عمر زیادی از پیدایش مفهوم هوش معنوی نمیگذرد ولی در کشورهای گوناگون نقش و تاثیر فزاینده آن را مشاهده میکنیم. مفید بودن هوش معنوی و علاقه به رشد معنویت در بسیاری از علوم از جمله مدیریت، (جورج، ۲۰۰۸)، توسعه علم عصبشناسی (نیوبرگ، و آکویل، ۲۰۰۱ به نقل ازهاید ۲۰۰۴) و روانشناسی به خوبی نشان داده شده است. یکی از نتایجی که هوش معنوی میتواند برای افراد از جمله دانشجویان به دنبال داشته باشد، توانایی تمرکز و آرام ماندن در مقابل بحران با گرایش نوع دوستانه به طرف دیگران و با دیدگاهی آسوده و روشنفکرانه تر به زندگی است. هوش معنوی میتواند اعتماد به نفس افراد را بالا برده و پریشانیهای محیط کار آنها را کاهش دهد (جورج، ۲۰۰۶).
بهره هوش معنوی (SQ) فقط برای انسان مطرح است، و نه مانند بهره هوشی (IQ) است که کامپیوترها نیز آن را دارند و نه هم چون هوش هیجانی (EQ) است که در پستانداران ردههای علی هم دیده میشود.
با استفاده از هوش معنوی میتوان میل و قابلیت فرد را برای رسیدن به مقصود و ارزش رشد داد. هوش معنوی به فرد اجازه میدهد که رویاروی این قابلیتها باشد و برای رسیدن به آنها سخت تلاش کند. هوش معنوی زیر بنای باورهای فرد و نقشی است که این باورها و ارزشها در کنشهایی که فرد انجام میدهد و به زندگی خود شکل میدهد ایفا میکند. به سخن دیگر هوش معنوی به دلیل پیوندش با معنا، ارزش، و پرورش تخیل میتواند به انسان توان تغییر و تحول بدهد. فردی باهوش معنوی بالا دارای انعطاف، خودآگاهی، ظرفیتی برای روبرو شدن با دشواریها و سختیها و فراتر از آن رفتن، ظرفیتی برای الهام و شهود، نگرش کل نگر به جهان هستی، در جست و جوی پاسخ برای پرسشهای بنیادی زندگی، و نقد سنتها و آداب و رسوم است (آمونز، ۲۰۰۰).
ضرورت و هدف از انجام اين پژوهش اين است كه با بررسي رابطه هوش هيجاني و هوش معنوي افراد با جنسيت و وضعيت اشتغال آنها به تشخيص بهتر پرداخته تا از اين طريق به نتايج دقيق تري دست يافته و نيز با انجام اين پژوهش هر چند كوچك در راه پيشرفت و توسعه دانش گام نهد.
برای دانلود پایان نامه کلیک کنید
گزارش مشکلانتشار: 04 شهریور، 1396 / بازدید: 1410